آیا معاویه برای سُنی مذهبان (اهل تسنن ) ایران مقدس است؟؟

به گزارش پایگاه خبری مذهبی بچه شیعه و به نقل از عظیم محمودآبادی، روزنامه‌نگار، در یادداشتی به بهانه‌ی واکنش برخی علمای اهل سنت به جمله‌ای مطرح شده از سوی یکی از مسئولین، نوشت:

وحدت و اتحاد اسلامی حتما از ضروری‌ترین مسائل و مصالح جوامع اسلامی است اما گاه به نظر می‌رسد برخی از این مهم، برداشت‌های به غایت سطحی و فرقه‌ای دارند و متاسفانه در فضای رسانه‌‌ای و مجازی نیز بدون توجه به ملزمات و اقتضائات آن، اقدام به بازنشر و بازتولید همان برداشت‌های ناصواب می‌کنند.

از جمله اینها واکنش‌هایی است که از سوی برخی افراد مشهور اهل سنت نسبت به سخنان یکی از سران قوا و اشاره تلویحی‌اش به مفاسد و رذائل معاویة‌بن ابوسفیان منتشر شد. موضوع این یادداشت البته سیاسی و تحلیل سخنان مقام مذکور نیست بلکه صرفا تحلیلی انتقادی است بر واکنشی که از سوی برخی افراد اهل سنت رقم خورد. واکنشی که در آن رسما، معاویه به عنوان یکی از «مقدسات» اهل سنت معرفی و در فضائلش نکاتی گفته شد که شاید تنها از تریبون‌های فقهایِ دولتیِ سعودی شنیده شود.

از جمله آقایان عبدالحمید امام جمعه اهل‌سنت زاهدان و گرگیج خطیب اهل سنت در آزادشهر گلستان، سخنانی را در قداست معاویه نزد اهل سنت گفتند که تماما با روح حاکم در فضای فرهنگی و مذهبیِ ایران اعم از شیعه و سنی در تعارض آشکار قرار دارد.

البته این یادداشت در صدد تحلیل تاریخی نیست و بنا ندارد سستی مبانی فکری افراد مذکور را متذکر شود. لذا از پاسخ به شبهات بسیار نازل و سطحی نظیر صلح امام مجتبی(ع) – که در سخنان آقای عبدالحمید بود – می‌گذرد و صرفا به مساله فرهنگی – ملی می‌پردازد.

از قضا این همان چیزی است که در اظهارات افراد فوق غایب است و گویی اصلی‌ترین معیارشان در داوری شخصیت‌های صدر اسلام، نه ایران و نه حتی اسلام بلکه عرب است! چنانکه جناب گرگیج در اظهارات خود وقتی می‌خواهد «فضائلِ معاویه» را بیان کند، او را قبل از اینکه «یکی از سیاستمدارانِ جهانِ اسلام» بداند، «یکی از سیاستمدارانِ جهانِ عرب» می‌خواند! که البته سخن درستی است؛ چراکه معاویه هیچ‌گاه یک حاکم اسلامی حتی در استاندارد خلفای سقیفه نبود بلکه صرفا سلطانی عرب بود که دغدغه‌ای جز سلطنت خاندانی خود و گسترش حکومت عرب نداشت.

آری معاویه هنوز می‌تواند برای کسانی که سودایِ امپراطوریِ عرب دارند، مقدس باشد! او می‌تواند برای کسانی که اسلام را معادل و مترادفِ عربیت – آن هم با تمام مختصاتِ جاهلیِ پیش از اسلام- می‌دانند، همچنان چهره‌ای محبوب باشد که بر وی تعصب بورزند. اما ظاهرا این آقایان فراموش کرده‌اند که اینجا ایران است؛ ایرانی است که سراسر آن پر است از تولی و دوستی با اهل بیت پیامبر و برائت از دشمنان ایشان!

از قضا این مساله اختصاصی به شیعیانِ ایران ندارد! بلکه حتی ایرانیانِ اهل سنت نیز در اصل دوستی با خاندان پیامبر و دشمنی با دشمنانِ آنها تفاوتی با برادران شیعه خود در این سرزمین ندارند.

آقایان عبدالحمید و گرگیج و شاید برخی امثال ایشان خوب است به آثار مفاخر بزرگ فرهنگی و ملی ایران که از قضا بسیاری از آنها در شمارِ بزرگانِ اهل‌ سنت هستند نگاهی بیندازند تا دریابند با اهل‌ سنتِ تاریخی و فرهنگی در ایران چقدر بیگانه و ناآشنا هستند و مواضع و سخنان‌شان بیش از آنکه ریشه در فرهنگ سنی‌های ایران داشته باشد رنگ‌وبوی به غایت وهابی و سعودی دارد!

حافظ، مولوی، عطار، سنایی غزنوی، نظامیِ گنجوی، جامی و حتی فقها و علمای بزرگی چون حاکم نیشابوری و … کجا معاویه را برای خود چهره‌ای مقدس می‌دانستند که با اشارتی به گوشه‌ای از رذائلش از کوره به در روند؟

آری ما شیعیان حتما باید در حفظ حرمت مقدسات اهل سنت اهتمام تام و تمام داشته باشیم. لذا در نوشته‌های پیشین خود وقتی به سهو از رسانه ملی سخنانی نسبت به خلفای ثلاث یا برخی همسران پیامبر(ص) پخش شد واکنش نشان دادم و از ضرورت رعایت احترام نسبت به شخصیت‌های محترم اهل سنت سخن گفتم. اما قرار نیست متعصبانِ عرب با خوی جاهلی و اموی‌شان، از سعه صدرِ پیروانِ اهل بیت(ع) سوءِ استفاده کنند و منویاتِ بدوی و عربی‌شان را به نام «مقدساتِ اسلام» از حلقوم برخی چهره‌های منتسب به سنی‌هایِ ایرانی جار بزنند.

کسانی که اندکی با مطالعات تاریخِ مذهب در ایران آشنا باشند می‌دانند بسیاری از محققان و تحلیل‌گرانِ تاریخ ایران تفاوت جدی میان اهل سنت در ایران با سایر بلادِ اسلامی قائلند.

در میانِ اهل سنتِ ایران شخصیت‌هایی هستند که تا سال‌ها کتاب‌های‌شان مورد توجه بی‌نظیر مهم‌ترین مجالسِ مذهبی شیعی – یعنی جلسات عزای سیدالشهدا- بوده است؛ از آنجمله است کتاب «روضة‌الشهداء» مرحوم ملاحسین کاشفی سبزواری (متوفای ۹۱۰ قمری) که از علمای اهل سنت بوده اما در کتاب مذکور شرح حوادث و ظلم‌هایی را نوشته که بر خاندان اهل بیت توسط فرزند معاویه و آل‌ابوسفیان رفته است. این کتاب تا سال‌ها آنقدر در مجالس عزای امام حسین(ع) قرائت می‌شد که کم‌کم این مجالس، نام همان کتاب «روضه‌» را به خود گرفت.

در اهل سنت ایران شخصیت بزرگی چون عطار نیشابوری را داریم که نه فقط به امیرالمومنین به عنوان «خلیفه چهارم» بلکه به اولاد طاهرش نیز کم‌وبیش همان نظری را دارد که یک شیعه اثنی‌عشری معتقد است؛ لذا «تذکرة‌الاولیا»ی خود را با ذکر فضائلِ امام صادق(ع) آغاز و با مناقب امام باقر(ع) تمام می‌کند.

شیخ اجل سعدی شیرازی نیز پس از آنکه ابیاتی در مدح خلفای ثلاث می‌سراید وقتی به نام امیرالمومنین می‌رسد عاجزانه فریاد می‌زند چه کسی می‌تواند مدح علی گوید وقتی خداوند خود مادحِ اوست؟: «کس را چه زور و زهره که وصف علی کند؟ / جبّار در مناقبِ او گفته هل‌اتی». هم او که هرچند بی‌تردید در سلک اهل سنت بوده و در غزلی که اشاره شد نیز از خلفا با احترام و به نیکی یاد کرده اما به تصریح می‌گوید برای روز قیامتِ خود امیدی جز شفاعت مولای متقیان ندارد: «فردا که هر کسی به شفیعی زنند دست / ماییم و دست‌ و دامن معصوم مرتضی». شیخ اجل در ابیات بعدی به سانِ یک شیعه دوازده‌ امامی خداوند را سوگند می‌دهد که «یا رَبّ به نسل طاهر اولاد فاطمه / یا رَبّ به خون پاک شهیدان کربلا» … و از ذاتِ باری طلب رحمت و آمرزش می‌کند.

به همین دلیل است که مرحوم استاد محمدتقی دانش‌پژوه در عبارتی دقیق و در عین حال بسیار جالب توجه اهل تسنن ایران را «سنّی‌های دوازده امامی» خوانده بود.

آری افرادی چون ابوسفیان، معاویه و فرزند منحوسش اگر برای وهابیانِ سعودی با انگیزه‌های قومی – قبیلگی، «چهره‌هایی مقدس» محسوب می‌شوند هیچ دلیلی وجود ندارد که این باور برای اهل سنت ایران نیز معتبر باشد که از دیرباز این سرزمین پایگاه دوستداران اهل بیت پیامبر(ص) و برائت از دشمنان این خاندان مطهر بوده است.

حال اگر بهره‌مندی از ثروت سعودی و برگزاری جمعه و جماعت در بناهایی بسیار مجلل و اشرافی چون «مسجد مَکّیِ زاهدان» خویِ برخی از سرانِ اهل سنت هم‌میهنِ ما را تغییر داده و فیل‌شان یادِ هندوستان و کاخ سبزِ معاویه را در چشم‌شان مقدس کرده و در حسرتِ طوافِ آن به سر می‌برند، ربطی به «مقدسات اهل سنت» در ایران ندارد.

بلکه چنانکه اشاره شد نمادِ اهل سنت در ایران مفاخر ملی و فرهنگی هستند که پیش‌تر به آرای‌شان در این باره اشاره شد و اینجا برای حسن ختام و تنها برای نمونه ابیاتی از حکیم سناییِ غزنوی را بازخوانی می‌کنیم تا معلوم شود خاندان ابوسفیان چه رتبه و مرتبه‌ای در چشمِ اهل‌سنت ایران داشته و دارند:

«داستان پسر هند مگر نشنیدی / که از او بر سر اولاد پیمبر چه رسید / پدر او لب و دندان پیمبر بشکست / مادر او جگر عم پیمبر بمکید / خود به ناحق حق داماد پیمبر بگرفت / پسر او سر فرزند پیمبر ببرید / بر چنین قوم چرا لعنت و نفرین نکنیم / لعنة الله یزیدا و علی حب یزید». (سنایی غزنوی، دیوان اشعار، قصاید و قطعات، شماره ۸۵)

منبع

به این مطلب امتیاز بدهید

امتیاز کاربران: 4.88 ( 3 رای)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا